دانلود تحقیق با موضوع میزان دستیابی به ابعاد سازمان یادگیرنده در مدارس،
در قالب word و در 14 صفحه، قابل ویرایش.
بخشی از متن تحقیق:
موضوع يادگيري سازماني در حدود دهه 1970 ميلادي مطرح شد. كتاب معروف سنجه (1990) تحت عنوان اصل پنجم، موجب شهرت و توسعه تفكر سيستم باز و يادگيري سازماني شد. به نظر گاروين(1993،) «سازمان يادگيرنده سازماني است كه در ايجاد، كسب، انتقال دانش و اصلاح رفتار خود در واكنش به دانش و بصيرتهاي جديد مهارت دارد. گاروين و برخي از صاحب نظران ديگر با تسري مصاديق مدل سيستم باز به سازمان و در نظر گرفتن قابليتي نظير قابليت «مغز انسان» براي آن مدل، اين نظريه را توسعه دادند. گاروين بر اين باور است كه يادگيري سازماني درست مثل يادگيري انساني، سه مرحله دارد: 1) شناخت (يادگيري مفاهيم جديد)؛ 2) رفتار (توسعه مهارتها و تواناييهاي جديد)؛ و 3) عملكرد انجام كار، ( به طور واقعي) تحقق هر سه مرحله فوق مستلزم آن است كه فاصله موجود ميان نظريه و عمل حذف شود. طبق نظر گاروين، سازمان براي استفاده از فكرهاي جديد در بهبود عملكرد سازماني تبديل آنها به برنامههاي عملي، به پنج مهارت نياز دارد:
1) حل مساله؛ 2) كسب تجربه؛ 3) يادگيري از تجربه خود و تاريخ؛ 4) يادگيري از ديگران؛ 5) انتقال يا اجرا .
سازمان يادگيرنده نوعي نگرش يا فلسفه دربارهي چيزي است كه سازمان بدان گونه است و [گونهاي] نگرش [به] نقشي است كه اعضاي سازمان ايفا ميكنند. سازمان يادگيرنده يك الگوي تغيير يافته است و راهي نوين براي انديشيدن دربارهي سازمان ميباشد
باکر(1998) معتقد است يك سازمان يادگيرنده، سازماني است كه جوي انگيزشي براي اعضاي خود فراهم ميآورد تا اعضاي سازمان در آن جو در جهت ديدگاههاي نو براي اكتساب دانش به تلاش بپردازند. کیم(1992) معتقد است يك سازمان يادگيرنده سازماني است كه بصورت آگاهانه فرايندهاي يادگيري خود را از طريق گرايش پرسش – محرك در بين تمام اعضاي سازمان، مديريت ميكند. مارسيك و واتكينز (1999) سازمان يادگيرنده را ارگانيسمي زنده ميدانند كه نفس ميكشد و فضايي را خلق ميكند كه آن فضا، افراد و سيستم را توان ميبخشد تا ياد بگيرند، رشد كنند، و شكيبا و پايدار باشند.
مدل ها و تئوری های مختلفی پیرامون سازمان یادگیرنده صورت پذیرفته که از مهم ترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد: اسمیت و تیلور، همانند گارات (1990، 1988) و شاين (1997)، در مدل ایده آل سازمان یادگیرنده بیان می¬کنند که رهبران سازمان هستند كه مشخص ميكنند كدام رفتار قابل قبول و كدام مترود است و «اگر رهبران امروزي ميخواهند نوعي فرهنگ سازماني را خلق كنند كه در آن افراد خودشان قادر به يادگيري باشند (نه اينكه كسي به آنها بياموزد)، خودشان (رهبران) ميبايد مظهر يادگيري باشند و ديگران را در يادگيري درگير كنند».
فاشاپارا (2003) با بهرهگيري از مدل نيروهاي رقابتي مينتزبرگ (1991) و يادگيري دو حلقهاي و تك حلقهاي آرجريس و شاون (1978) مدلي را جهت اندازهگيري يادگيري سازماني ارانه داده است. در اين مدل سلسله مراتب يادگيري شناختي و رفتاري از سوي آرجريس و شون (1978) به عنوان مبناي معرفت شناختي مورد استفاده قرار گرفته است.
دانلود فایل”تحقیق میزان دستیابی به ابعاد سازمان یادگیرنده در مدارس”